عشق همانقدر که بزرگم می کند و شاد و امیدوار همانقدر هم تحقیرم
می کند و مایوس و غمگین یک روز خوشبخت ترین دختر روی زمین یک
روز بی ثبات و بی اراده بلاتکلیف میشوم یک روز عاشق شاعر و یک
روز شاعر عاشق یک روز بیزار از هر چه حرف قشنگ و یک روز پشیمان
از گفتن عشقم و یک روز بی کلام ترین میشوم تو بامنی هر روز و هر لحظه
عشقت خاطراتت با من و تمام این دنیا با من میشود اگر تو بخواهی بیایی
بمانی ولی اگر نیایی در عشق تو تنها و تنها تر و تنهاترین میشوم گاهی
و گر چه عشق عشق عشق زیباترین دلیل بودنم است ولی گاهی بیش از
روز پیش از این زندگی سیر میشوم و که چرا چرا چرا
که حق من از عشق تو این همه انتظار نیست ...........
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,
|